کد مطلب:77526 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:116

خطبه 042-پرهیز از هوسرانی











و من خطبه له علیه السلام

یعنی از خطبه ی امیرالمومنین علیه السلام است:

«ایها الناس! ان اخوف ما اخاف علیكم اثنتان: اتباع الهوی و طول الامل.»

یعنی ای مردمان! به تحقیق كه ترسناكتر از آنچه می ترسم بر شما دو چیز است: پیروی كردن هوا و خواهش نفس اماره است و درازی آرزو.

یعنی در آن چیزهایی كه من می دانم كه بر شما خوف و خطر است در آخرت، اكثر و اعظم خطرا از همه، دو چیز است: یكی از آنها پیروی كردن مقتضیات و خواهشهای قوه ی غضبیه و شهویه ی نفس است كه از او تعبیر می شود به هوای نفس اماره، زیرا كه جمیع اخلاق و ملكات مهلكه از غلبه ی این دو قوه به هم می رسد و جمیع افعال ردیه ی مذمومه از پیروی خواهشهای این دو قوه متحقق می شود و هلاكت و عقوبت آخرت منحصر است در قهر و غلبه و عصیان این دو قوه بر سلطان عقل و یكی دیگر طول امل و منقطع نشدن آرزوهاست، یعنی امید كشیدن انتقامهای نكشیده و رسیدن به شهوتهای نرسیده، زیرا كه با طول این آرزو و امید، توبه و ندامت متحقق نشود و در آن اخلاق و ملكات ردیه و افعال و اعمال قبیحه باقی می ماند، تا وقتی كه از دنیا برود و ثمر آنها را برخورد و پشیمان گردد و سودی ندهد و چنانچه در دنیا بعد از اكتساب سیئات، توبه و ندامت و پشیمانی حاصل آید، راه نجاتی پیدا شود، پس ترسناكتر از همه ی ترسهای آخرت، بد كردن و پشیمان نشدن است.

«فاما اتباع الهوی فیصد عن الحق. و اما طول الامل فینسی الاخره.»

یعنی اما متابعت و پیروی هوا و خواهش نفس، پس لازم اوست صد و منع از متابعت حق كه سلطان عقل و جهت قرب به حق تعالی است، زیرا كه پیروی هوا از غلبه و قهر

[صفحه 303]

نفس و جنود اوست بر سلطان عقل و جنود او، پس با مقهوریت و عزل سلطان عقل پیروی احكام او مقدور نباشد و اما طول امل و آرزو پس فراموش كننده ی آخرت است، زیرا كه باعث ركون به سیئات و پشیمان نشدن از آن و یاد نكردن آخرت و پیش نفرستادن برگ عیشی از برای تعیش در عاقبت است.

«الا و ان الدنیا قد ولت حذاء فلم یبق منها الا صبابه كصبابه الاناء اصطبها صابها.»

یعنی آگاه باش كه به تحقیق دنیا و لذاتش روگردان است از اهلش به سرعت و تندی، زیرا كه بالطبع هر یك از افراد اهل دنیا، آنا فانا، متحرك به سوی فنا باشند در كمال سرعت، چه هر چیز، طالب غایت وسایل حاجت خود باشد بالطبع و قاضی الحاجات از عدل خود هر مستحقی را به حق او رساند، به قدر استحقاق و استعدادش آنا فانا، پس تقضی آجال و گذشتن اعمار هر چیزی، در دنیا، از ضروریات عدل حق است. و جمیع لذات دنیوی نیز در تقضی و در گذر است و لكن بقیه ای از او در نفس باقی می ماند كه عبارت از ملكات[1] و اخلاق باشد، پس باقی نباشد از دنیا در شخص مگر بقیه ای مثل بقیه ی ظرف شرابی كه صاحبش ریخته باشد آن شراب را، نه اینكه آشامیده باشد و بقیه باقی باشد بلكه به مصرف نرسانده و ریخته است تمام آن را و حسرت ندامت و عقوبت و خسارت او از برای صاحبش باقی مانده باشد.

«الا و ان الاخره قد اقبلت»

یعنی آگاه باش كه آخرت كه دار ثمرات و فواید و غایات است به تحقیق كه روی آورده و نزدیك شخص اهل دنیاست، زیرا كه دنیا و آخرت متقابلان باشند و تقضی و گذشت در دنیا كه ابتدا است، لازم دارد رسیدن به آخرت را كه منتهی است.

«و لكل منهما بنون»

یعنی از برای هر یك از مادرهای دنیا و آخرت، پسران چند باشند كه می پرورند آنها را، چنانكه می پرورد و به كمال بلوغش می رساند مادر اطفالش را و اولاد دنیا مربای

[صفحه 304]

تربیت دنیا و اولاد آخرت مربای تربیت آخرتند و هر دو در دنیا تربیت می یابند، بعون رب العالمین، در حجر و كنار مادر دنیا.

«فكونوا من ابناء الاخره و لا تكونوا من ابناء الدنیا،»

یعنی پس باشید از ابناء آخرت، زیرا كه آخرت وطن اولاد آخرت و با سكان و قطان[2] آنجا مانوس و متعیش است و نباشید از ابناء دنیا، زیرا كه اولاد دنیا در آخرت غریب و از انس سكان آنجا و تعیش با آنها بی نصیب اند.[3].

«فان كل[4] ولد سیلحق بامه یوم القیامه.»

یعنی پس به تحقیق كه هر ولدی زود است كه ملحق می شود به مادرش در روز قیامت، اما مادر آخرت در روز قیامت صاحب صورت حسنه و محلی بحلل و مخدومه به حور و غلمان و خوش وقت و خندان است، پس اولاد او نیز ملحق به او باشد در جمیع احوال و اوصاف، اما مادر دنیا در روز قیامت صاحب صورت قبیحه و مقید به سلاسل و غلل و گرفتار در دست مالك نیران و بدحال و گریان است، پس اولاد او نیز ملحق به او باشد در تمام حالات و صفات.

«و ان الیوم عمل و لا حساب و غدا حساب و لا عمل.»

یعنی این روز كه دنیاست، روز عمل است نه روز حساب و جزا و فردا كه آخرت است، روز حساب و جزا است نه روز عمل. «الدنیا مزرعه الاخره» و كشت در دنیاست و در و در آخرت و هر كه هر چه كشته است همان می درود اگر خوب است خوب و اگر بد است بد.

[صفحه 305]


صفحه 303، 304، 305.








    1. اصل: عبارت ملكات.
    2. قطان جمع قاطن و به معنی جایگزین و ساكن است.
    3. اصل: بی نصیب است.
    4. هر سه نسخه: لكل.